نوری در اتاق زیر شیروانی

رووز مرگی های یک دختر

نوری در اتاق زیر شیروانی

رووز مرگی های یک دختر

دلم از همه آدما پره... 

از کسی که میگه همه ی سرمایه ی زندگیم تویی...و به صورتم سیلی میزنه... 

از کسی که میگه دوستت دارم...و میخواد به خاطر تصمیمای مهم زندگیم ازم انتقام بگیره... 

 

دلم از همه دنیا گرفته...

 

نظرات 2 + ارسال نظر
هانیه دوشنبه 25 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:52 ب.ظ http://gamaj.blogsky.com

آخ . . .

چی شد؟؟؟

نیما پنج‌شنبه 28 بهمن‌ماه سال 1389 ساعت 09:24 ب.ظ http://www.arezuhaye-aghaghi.blogsky.com

این خانومه چرا نشسته ؟ برم کمکش کنم میام !
.
.
.
.
.
. .
اول اینکه خونه ی نو مبارک . این کلمه خیلی مسخره باس به نظر برسه نه ؟ چون خیلی وقته انگار اینجایی ! به هرحال یجوری رها بانو خودتو خلاص کن ! امروز تویه کوه داد میزدم . داد که میگم یعنی سینم از فشار میخواست کنده بشه . یه حس عجیبی داشت . مثل وحشیا داد میزدم . تو هم یه راهی پیدا کن تا خلاص کنی خودتو . البته درسته که اینا مثل مسکن عمل میکنه و وقتی که اثرش تموم بشه باز درد میاد سراغت اما بد نیست !

بابا فردین!!!بزار راحت باشه.براش پتو بیار سرما نخوره!!!
ممنون.البته ببخشید دیر ادرس دادم.
جالبه.خیلی داد زدن توی کوه لذت بخشه.اما خیلی وقتا خوده داد زدنم سخته.انگار راه گلوت بسته ست.نمیتونی فریادتو آزاد کنی.نمیدونم میدونی چی میگم یا نه...
دردامون کی تموم میشه...اصلا تموم میشه؟...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد