خسته شدم...از کنار گذاشتن وبلاگ هام...از برگشتن سر خط...از آغاز های پر دردسر...از محیط های غریبه...
ولی اومدم...و شروع میکنم...این تنها راه برای خلاصی از افکار آشفته مه...
امرووز فکر میکردم آخرین جلسه کلاسام باشه...گفتم دیگه با آرامش تووی این تعطیلات شرووع میکنم به خووندن برای امتحانای پایان ترم. اما ریاضی پیش بازم برامون کلاس گذاشته. دوشنبه و پنجشنبه. یعنی تمام برنامه ریزی هام به هم ریخت. خیلی نگرانم. این ترم اصلا خووب شرووع نکردم. تنها درسی که خووندم مبانی برنامه نویسیه. که اونم درصد پاس شدنش خیلی کمه. ولی باید به خودم قول بدم نهایت تلاشمو بکنم. این تنها راه برای جذب اعتماد خانوادس...
پی دلتنگ نوشت: خیلی سخت بوود دل کندن از دوستام...خیلی...دلم برای همدردیاشون...شیطنتاشوون...نصیحتاشوون...چت رووم بازیاشون...خیلی تنگ میشه...خیلی...رووزهای آخر چقدر دردناک تموم شد...